فیلم هشت و نیم فلینی را بالاخره در سینماتک انتاریو دیدم. این سینماتک واقعا یک معبد جادویی است. آرزو داشتم که ساعت کارم اجازه می داد که بیشتر به آن سر بزنم.
هشت و نیم از آن شاهکارهایی است که اهمیت خود را در طی زمان ثابت کرده است. فیلمسازان زیادی را می شناسم که از این فیلم الهام گرفته اند. مثلا داریوش مهرجویی در فیلم های هامون، میکس و اپیزود دختر عموی گمشده از قصه های کیش، دائما به صحنه های هشت و نیم ارجاع می دهد و در صدد بازسازی آنها برمی آید. البته ناگفته نماند که وقتی آدم شاهکار فلینی را می بیند دیگر فیلم های مهرجویی از سکه می افتند.
هشت و نیم فلینی روایت گر به پایان رسیدن یک دوران است. دوران بورژوازی اروپایی. دورانی که مرد سفید پوست بورژوا که تا آن زمان راوی و نظرگاه اصلی بسیاری از هنرها از جمله سینما بود، دارد کنار می رود و جای خود را به زنان، اقلیت ها، و دیگران می دهد. آشفتگی هشت و نیم، ناشی از هراس از برهم خوردن این نظم است. صحنه های درخشان کابوس و رویا، همچنین در هم ریختن زمان و مکان روایت قصه، از نوآوری های فیلم است که در واقع نوید سینمای ضد قصه سالهای بعد را می دهد.
گوئیدو، قهرمان فیلم، که در واقع نقش خود فلینی را بازی می کند، فیلمسازی است مردد و آشفته که توسط افراد مختلف از تهیه کننده گرفته تا نویسنده سناریو، بازیگران، دوستان قدیمی، معشوقه و همسرش مورد سؤال یا انتقاد قرار می گیرد اما در واقع هیچ جوابی برای هیچ کدام ندارد. این افراد در میان خاطرات، تصورات و خیالات او رفت و آمد می کنند و هریک بخشی از چهل تکه زیبای تصویری و داستانی فیلم را تشکیل می دهند. با این حال زمانی که او تصمیم به بازسازی سینمایی خاطرات و رویاهای خویش می گیرد، با بازیگرانی باسمه ای روبرو می شود. خاطره کودکی او از رقصیدن با زنی چاق در ساحل که موجب شماتت شدید او از طرف مقامات مذهبی مدرسه می شود، یکی از به یاد ماندنی ترین صحنه های فیلم است. صحنه حرص آور فیلم جایی است که او رویا می بیند که حرمسرایی از زنان زندگیش درست کرده و زنش هم بی هیچ اعتراضی به رتق و فتق امور آن مشغول است. البته باید اذعان کرد که تصویر فلینی از این زنان جورواجور اگرچه اغراق آمیز اما بی نقص است.
با دیدن هشت و نیم احساس کردم که ریشه بخش مهمی از سینمای روشنفکری دهه پنجاه به بعد را در ایران شناختم. همچنین چیزهای زیادی درباره سینما یاد گرفتم و درباره این که چطور یک فیلم می تواند برای همیشه در خاطر آدم بماند و راه خود را از بقیه فیلم هایی که توسط تکنیسن ها (به جای هنرمندان) ساخته شده اند، جدا کند.
هشت و نیم از آن شاهکارهایی است که اهمیت خود را در طی زمان ثابت کرده است. فیلمسازان زیادی را می شناسم که از این فیلم الهام گرفته اند. مثلا داریوش مهرجویی در فیلم های هامون، میکس و اپیزود دختر عموی گمشده از قصه های کیش، دائما به صحنه های هشت و نیم ارجاع می دهد و در صدد بازسازی آنها برمی آید. البته ناگفته نماند که وقتی آدم شاهکار فلینی را می بیند دیگر فیلم های مهرجویی از سکه می افتند.
هشت و نیم فلینی روایت گر به پایان رسیدن یک دوران است. دوران بورژوازی اروپایی. دورانی که مرد سفید پوست بورژوا که تا آن زمان راوی و نظرگاه اصلی بسیاری از هنرها از جمله سینما بود، دارد کنار می رود و جای خود را به زنان، اقلیت ها، و دیگران می دهد. آشفتگی هشت و نیم، ناشی از هراس از برهم خوردن این نظم است. صحنه های درخشان کابوس و رویا، همچنین در هم ریختن زمان و مکان روایت قصه، از نوآوری های فیلم است که در واقع نوید سینمای ضد قصه سالهای بعد را می دهد.
گوئیدو، قهرمان فیلم، که در واقع نقش خود فلینی را بازی می کند، فیلمسازی است مردد و آشفته که توسط افراد مختلف از تهیه کننده گرفته تا نویسنده سناریو، بازیگران، دوستان قدیمی، معشوقه و همسرش مورد سؤال یا انتقاد قرار می گیرد اما در واقع هیچ جوابی برای هیچ کدام ندارد. این افراد در میان خاطرات، تصورات و خیالات او رفت و آمد می کنند و هریک بخشی از چهل تکه زیبای تصویری و داستانی فیلم را تشکیل می دهند. با این حال زمانی که او تصمیم به بازسازی سینمایی خاطرات و رویاهای خویش می گیرد، با بازیگرانی باسمه ای روبرو می شود. خاطره کودکی او از رقصیدن با زنی چاق در ساحل که موجب شماتت شدید او از طرف مقامات مذهبی مدرسه می شود، یکی از به یاد ماندنی ترین صحنه های فیلم است. صحنه حرص آور فیلم جایی است که او رویا می بیند که حرمسرایی از زنان زندگیش درست کرده و زنش هم بی هیچ اعتراضی به رتق و فتق امور آن مشغول است. البته باید اذعان کرد که تصویر فلینی از این زنان جورواجور اگرچه اغراق آمیز اما بی نقص است.
با دیدن هشت و نیم احساس کردم که ریشه بخش مهمی از سینمای روشنفکری دهه پنجاه به بعد را در ایران شناختم. همچنین چیزهای زیادی درباره سینما یاد گرفتم و درباره این که چطور یک فیلم می تواند برای همیشه در خاطر آدم بماند و راه خود را از بقیه فیلم هایی که توسط تکنیسن ها (به جای هنرمندان) ساخته شده اند، جدا کند.
No comments:
Post a Comment